الگوی سلامت

لازم است از طرح تحول نظام سلامت صیانت شود. مقام معظم رهبری

الگوی سلامت

لازم است از طرح تحول نظام سلامت صیانت شود. مقام معظم رهبری

ابعاد مختلف مهدویت در اسلام کدامند؟

امام زمان

این سؤال در واقع یک پرسش از موضوع عام است که پرداختن به آن در جای خود نیاز به بسط کلام و بحث تفصیلی دارد آنچه در این جا در حد یک پاسخ کوتاه و فشرده می توان اشاره کرد این است که در بحث علل و فلسفه مهدویت و شناخت مبانی عقیدتی آن، باید توجه داشت که اسلام ره آوردی است وحیانی و حقیقتی است آسمانی و ملکوتی که با ظهور خاتم پیامبران حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ به بشریت هدیه شده است تا به عنوان برنامة دائمی، عهده دار رشد و تعالی بشر در همة شؤونات کمالی باشد و زمینه ای نجات و سعادت دنیوی و اخروی انسان را فراهم سازد.

ظهور اسلام با بعثت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در دو ساحت: ظهوری و بطونی، نمودار می باشد. ساحت ظهوری آن "نبوت"است و ساحت بطونی آن "ولایت" اولی با مبعث وجود مقدس ختمی مرتبت در صدر تاریخ اسلام ختم یافته اما دومی یعنی ساحت ولائی اسلام جاویدانه و باقی است و در وجود امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ و جانشینان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ استمار دارد که مهدی موعود (عج) آخرین آنان و خاتم ولایت می باشد.

ادوار تاریخی که از آدم ـ علیه السّلام ـ تا خاتم می باید تحقق می یافت هنوز کامل نگردیده تا طومار عالم برچیده شود و تاریخ پایان یابد بلکه "این ساحت با ظهور آن یگانة دوران، عصر شکوفای تاریخ بشر آغاز می گردد. بر خلاف دیدگاه کودکانه امثال فکویاما که با دیدن رونق نسبی تمدن غرب در عصر مدرنیته، نماد لیبرال دموکراسی را به عنوان آخرین نسخة تکامل ایدئولوژیکی و پایان تاریخ پنداشته اند. در تفکر اسلامی تحولات صنعتی و تکنیکی زمینه و تمهیدی است برای درک و توجه به آن عصر موعود و نقطة پایان بلندای تاریخ بشر فقط با تحقق جامعه آرمانی دخیرة الهی، قابل بررسی است و الا تاریخ ناقص خواهد بود.

 

با توجه به آنچه اشاره شد در این جا لازم است نکاتی در رابطه با اصالت مبانی مهدویت در اسلام بطور اجمال اشاره نمود و این بحث را از چند بعد مورد توجه قرار داد:

1. بعد عقیدتی کلامی

موضوع مهدویت یک عقیده ای کاملاً اسلامی است که ریشه های ثابت آن در کتاب و سنت صحیح و متواتر، قرار دارد. آیاتی

از قرآن مجید و حجم هنگفتی از احادیث و اخبار در این خصوص، چنان این عقیده را تحکیم و استوار نموه است که حتی انکار آن مانند انکار اصل رسالت و نبوت ـ در بعضی روایات کفر شمرده شده است. به همین جهت اصل مهدویت و ظهور حضرت مهدی در آخرالزمان در میان مسلمانان یک مسئله اتفاقی و بدیهی محسوب می شود. دلائل روایی این بحث که به وسیلة صحابه از زبان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده است در منابع معتبر حدیثی فریقین ثبت و ضبط گردیده است.[3] و لذا این مسئله مانند دیگر مسائل اتفاقی و بدیهی اسلامی، نیاز به اثبات ندارد.

ظهور اسلام با بعثت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در دو ساحت: ظهوری و بطونی، نمودار می باشد. ساحت ظهوری آن "نبوت"است و ساحت بطونی آن "ولایت" اولی با مبعث وجود مقدس ختمی مرتبت در صدر تاریخ اسلام ختم یافته اما دومی یعنی ساحت ولائی اسلام جاویدانه و باقی است و در وجود امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ و جانشینان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ استمار دارد که مهدی موعود (عج) آخرین آنان و خاتم ولایت می باشد

2. بعد فطری:

خلاصه و حقیقت مهدویت منتهی شدن مسیر جوامع جهان به سوی جامعه واحد دارای سعادت و امنیت و رفاه عمومی و تعاون و همکاری و همبستگی همگانی و عدل جهانی و نجات مستضعفین و نابودی مستکبرین و خلافت شایستگان مؤمنین به رهبری یک رادمرد الهی است که موعود انبیا و ادیان و دوازدهمین وحی و خلیفه پیغمبر آخرالزمان است.[4]

روشن است که رسیدن به چنین مقصدی و دریافتن این محتوا و این هدف و این پایان و عاقبت، مطلوب هر فطرت و خواستة وجدان هر انسان حق طلب است.

پایان یافتن سلطة ظالمان و استقرار نظام مبتنی بر امنیت فراگیر و عدل جهانی، آرزوی فطری هر فرد است به راستی چه کسی است که از نابودی طاغوتیان و کاخ نشینان سیاه و سفید که تمام جهان صرفاً برای خود می خواهند و از خونابة دل صدها میلیون انسان بی پناه، شراب مستی می نوشند، شاد نشوند و از برچیده شدن طومار جباران خونخوار، احساس آرامش ننمایند؟؟ البته بنیان حرکت عالم نیز در راستای این خواست فطری سامان داده شده است و بر اساس سنت الهی جامعه بشری در روند تدریجی رو بتکامل خویش، خود را برای استقبال از یک تصفیة وسیع و بنیایدین، آماده می کنند تا چنین تحولی بزرگ و شگرفی را در خود پذیرا باشد. در دور نمای چنین فرایندی مظاهر ظلم و تزویر مجالی برای ماندن نخواهند یافت زیرا با آمدن حق جا برای باطل نمی ماند.

3. بعد عقلانی

مهم ترین معیار صحت یک تفکر و عقیده ای، عقلانیت و خردپذیری آن است، اعتقاد به مهدویت در اسلام از این نظر نیز بر مبانی معقول و منطقی اسوار است این بحث ضمن دارا بودن دلائل مستحکم نقلی و وحیانی که مقتضی اثبات مسئله می باشد، هیچ منبع عقلی و تبعات تعارض آمیز عقلائی را به همراه ندارد. البته دلائل عقلی این بحث در قالب قاعدة لطف، لزوم واسطه فیض و... در جای خود تفصیلاًقابل طرح است که در اینجا مجال ذکر آن نمی باشد.

با چنین نگاهی هر اندیشمند خردورزی نه تنها نسبت به امکان عقلانی اصل موضوع، تردید روا نمی داند بلکه از جهت وقوعی نیز واقعیت داشتن وجود حضرت مهدی (عج) و غیبت او و اقعیت یافتن ظهور آن حضرت و استقرار نظام عدل جهانی آن حضرت را در فراسوی حرکت تمدنی جامعه بشری نیز تصدیق می نمایند. اساساً نفس همگانی بودن اعتقاد به منجی در میان پیروان ادیان و ملل و نحل و اتفاق نظر مسلمانان در این خصوص، خود دلیل روشن بر جایگاه و اعتبار عقلانی این اصل اسلامی می باشد که از هرگونه تردید و انکاری مصون مانده است گرچه خصوصیات و جزئیات آن محل اختلاف است.

مطالعة صدها کتاب و رساله ای که از یازده قرن پیش تاکنون در این موضوع نوشته شده است. ابتنای این عقیده را بر مبنای صحیح و معقول و مصادری اصیل اسلامی، روشن می سازد. وجود این منابع معتبر و مبانی قطعی چنان این عقیده را از هرگونه تشکیک و انکار، تضمین و مصونیت بخشیده است که حتی در مقام رد دعوی کسانی که مدعی مهدویت بوده اند، کسی نتوانسته است اصل عقیده به مهدویت را مورد تردید قرار دهد بلکه مدعیان دروغین و متمهدیان را به دلیل واجد نبودن علائم و اوصافی که برای مهدی (عج) ذکر شده است رد می کردند. زیرا انکار اصل مهدویت را مساوی با انکار مبانی و مآخذ محکم اصول و فروع اسلامی می دیدند.

موضوع مهدویت یک عقیده ای کاملاً اسلامی است که ریشه های ثابت آن در کتاب و سنت صحیح و متواتر، قرار دارد. آیاتی از قرآن مجید و حجم هنگفتی از احادیث و اخبار در این خصوص، چنان این عقیده را تحکیم و استوار نموه است که حتی انکار آن مانند انکار اصل رسالت و نبوت ـ در بعضی روایات کفر شمرده شده است

4. بعد توحیدی

هستة مرکز و محوری اصلی تمامی مسائل اعتقادی و تربیتی و برنامه های سیاسی ـ اجتماعی، ایمان به وحدانیت و یگانگی و بندگی خداوند متعال است. قرآن کریم نیز هدف نهانی حکومت اسلامی را تحقق جامعه توحیدی که در آن اثری از شرک و نفاق وجود نداشته باشد، اعلام نموده است.[7]

قبول و التزام به نظامات و قوانین که منبع و مبنای شرعی و اعتبار الهی ندارد ـ خواه در امور عبادی باشد و یا در امور سیاسی و مالی و.. پرستش طاغوت و خصوصاً و یا مقام و هیئت و مرجعی است که آن قوانین را وضع کرده اند بر همین اساس نظامات غیر الهی تحت عنوان هر رژیمی باشد مشروعیت حکومت ندارند چه استبدادی باشد و چه در قالب نظام موروثی سلطنتی و یا در شکل دموکراسی مردمی و یا اشکال دیگر. تفکر مهدویت تجلیگاه نظام توحیدی اسلام است که در آن اهداف توحیدی حکومت نظیر: وحدت نظام سیاسی، حکومتی، وحدت قانون، وحدت دین و عقیده و مرام، وحدت و همبستگی جغرافیایی و اقلیمی و... همه و همه تبلور تام دارد مهم ترین هدف در دعوت و مبارزات انبیاء عموماً و پیام خاص قرآن کریم خصوصاً تحقق جامعه توحیدی خدا محور و پیاده کردن ارزش های الهی در همة ابعاد آن می باشد. بدون شک این هدف دیرینه و الهی تنها با دست با کفایت حضرت بقیة الله ـ ارواح العالیمن له الفدا ـ قابل انجام است او که نوید امن و امان را در پهنة گیتی و جغرافیای جهانی به ارمغان می آورد. تنها در پرتو دولت کریمة او است که توحید و عدالت فراگیر می گردد. و اگر جهان تشنة عدالت و امنیت است عدالت و امنیت نیز بی تابانه قدوم آن پرچمدار بزرگ توحید را به انتظار نشسته است.

نتیجه اینکه: بعد عقلانی و ریشة فطری باور داشت مهدویت از یکسو. ابتنای این مسئله بر مبانی وحیانی آیات قرآن و سنت قطعی از سوی دیگر. ضرورت پاسخگویی به ایده آلهای فطری و تاریخی در رسیدن به مرحلة مدینة فاضله و تشکیل جامعه عدل توحیدی از سوی سوم موجب شده است که اعتقاد به مهدویت ضمن اینکه از محکمات اصول اسلامی به شمار می آید اساسی ترین دغدغه دینی و رسالت اسلامی نیز محسوب شود که بارور شدن آن پیامدهای فوق العاده مبارکی را برای کل بشریت خواهند داشت.

 

پی نوشت:

1- از جمله آیاتی که موضوع مهدویت پرداخته و در منابع روایی و تفسیر به حضرت مهدی(عج) تفسیر شده است می توان به آیات 55 نور 32 و 33 توبه، 28 فتح، 8 ـ 9 صف، 5 قصص، 7 انفال، 56 مائده و... اشاره نمود.

2- امامت و مهدویت،آیت الله صافی، ج 2، مقالة عقیدة نجات بخش، ص 7، چاپ سوم 1378، انتشارات حضرت معصومه (س)

3- برای اطلاع بیشتر از منابع حدیثی اهل سنت و شیعه در این خصوص به دو کتاب ذیل مراجعه شود: کتاب در انتظار ققنوس. نوشته سید هاشم ثامر العمیدی، ترجمه مهدی علی زاده، ص 16 ـ 30 و کتاب خورشید مغرب محمد رضا حکیمی، ص 59 ـ 110.

4- امامت و مهدویت، ج 2، (مقالة اصالت مهدویت)، ص 19.

5- قل جاء الحق و زهق الباطل آن الباطل کان زهوقا، اسرا، 81.

6- امامت و مهدویت، ج 2، (مقالة اصالت مهدویت)، ص 17 ـ 18، با اندک تصرف.

7- سوره نور، آیة 55، "... یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً".


مهدویت از منظر اهل سنت

مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت


اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است.


امام زمان (عج) ماه خورشید
 صاحب کتاب "عون المعبود" که شرح کتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد:

بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى کند که دین را یارى، و عدل را آشکار مى کند... نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در کشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى کند.

احادیث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]

یکى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد:

روایات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى که به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى که از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید.

نیز یکى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:

احادیث مهدى(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى که مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]

اهل سنّت، کتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این که در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّى که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى کتاب در این باره تألیف کرده اند

ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه مى گوید:

مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]

از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود که مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.

کتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى که شیخ محمّد ایروانى در کتاب الإمام المهدی مى نویسد:

اهل سنّت، کتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این که در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّى که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى کتاب در این باره تألیف کرده اند.[4]

مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار مى کند و مسلمانان از او پیروى مى کنند و او بر ممالک اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود

هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعیف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى کند.[6]البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد کرده اند. سخنان آن دو، از سوى دیگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.

خود ابن خلدون، در بیان عقیده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(علیه السلام)مى نویسد:

مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار مى کند و مسلمانان از او پیروى مى کنند و او بر ممالک اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود[7].»

بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى کند زیرا، این اعتقاد، ناشى از کثرت احادیثى است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذکر برخى از کسانى که از این گونه احادیث را در کتاب هاى خود آورده اند، مى پردازیم، هر چند، تقریباً، مى توان ادعا کرد که تمام کتاب هاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عج) را ذکر کرده اند:

1- ابن سعد (متوفى 230 هـ) 2- ابن ابى شیبه (متوفى 235 هـ)

3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ) 4- بخارى (متوفى 273 هـ)

5- مسلم (متوفى 261 هـ) 6- ابن ماجه (متوفى 273)

7- ابوبکر اسکافى (متوفى 273 هـ) 8- ترمذى (متوفى 279 هـ)

9- طبرى (متوفى 380) 10- ابن قتیبه دینورى (متوفى 276)

11- بربهارى (متوفى 329) 12- حاکم نیشابورى (متوفى 405)

13- بیهقى (متوفى 458) 14- خطیب بغدادى (متوفى 463)

15- ابن اثیر جزرى (متوفى 606).[8]

 

اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنّت

اوصافى که در کتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذکر شده، بر گرفته از احادیثى است که آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى کنند و در کلیات، با اوصاف ذکر شده در کتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم کرد. در این قسمت، به ذکر چند روایت از کتاب هاى حدیثى اهل سنت، اکتفا مى کنیم:

1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملک العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی[9] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن که مردى از اهل بیت من که اسمش اسم من است، مالک عرب شود».

2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً[10] قیامت بر پا نمى شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى کند که زمین را پر از عدل و قسط مى کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود».

عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند که مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد مى کنند

3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که آن حضرت فرمود:

«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً[11] اگر از دنیا، فقط یک روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى کند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود».

 

تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه

همان گونه که گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه که معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسکرى(علیه السلام) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند:

عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند که مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد مى کنند.[12]

تعداد اندکى نیز مدعى هستند که مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى کنند که در کنزالعمال ذکر شده است.[13]

جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد

عده اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین(علیه السلام).[14]

گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسکرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است که در کنزالعمال ذکر شده است.[15]

جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد، چنان که در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».

جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد کرد.[17] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام)[18] مهدى، کسى است که عیسى بن مریم بر او نزول مى کند و پشت سر او نماز مى خواند».

این گروه، حدیثى را که مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى کند. ذهبى مى گوید:

تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و کان یضع الحدیث[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد کرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.

البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى کند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند که مهدى غیر از حجت (عج) است چون، غیبت یک شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است...».[20]

در پاسخ گروه اخیر باید گفت:

اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى کرده اند، پس سخن او، باطل است.

از ابن عباس روایت شده که شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح کرد. او، از اوصیا نیز پرسید.

 

پی نوشت ها :

 [1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص 1).

[2]. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص 91).

[3]. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281.

[4]. الإمام المهدى(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص 11.

[5]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199.

[6]. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507.

[7]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52.

[8]. در مورد کسانى که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدى(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود.

[9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 الصواعق المحرقه، ص 249.

[10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920 کنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.

[11]. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.

[12]. سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، ح 4029.

[13]. کنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.

[14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص 21).

[15]. کنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.

[16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ.

[17]. همان، ج 6، ص 1237.

[18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مکتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412.

[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997.

[20]. همان، ج 2، ص 482.

بخش مهدویت تبیان


منبع :