الگوی سلامت

لازم است از طرح تحول نظام سلامت صیانت شود. مقام معظم رهبری

الگوی سلامت

لازم است از طرح تحول نظام سلامت صیانت شود. مقام معظم رهبری

مفهوم شناسی انتظار در فرهنگ مهدویت


حجت الاسلام و المسلمین خدامرداد سلیمیان؛
انتظار کیفیتی‌ روحی‌ است‌ که‌ باعث‌ به‌ وجود آمدن‌ حالت‌ آمادگی‌ (انسان‌ها) برای‌ آن‌ چه‌ انتظار دارند، می‌شود و ضد آن‌ یأ‌س‌ و ناامیدی‌ است. . .
عقیق: مطلب زیر یادداشتی است از حجت الاسلام خدامراد سلیمیان، عضو هیات علمی پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی که در این یادداشت به بررسی مفهوم انتظار در فرهنگ مهدویت پرداخته است.
از آنجایی که روز به روز بر دامنة دانش های بشری افزوده می شود و واژگان به کار گرفته شده در ادبیات هر دانش، به گونه های مختلفی تفسیر می گردد، امروزه بررسی واژگانی محتوای آن دانش از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
حوزة معارف دینی نیز از این حکم بیرون نیست. از این رو اندیشوران بزرگ دینی همواره در تبین کلمه ها و اصطلاح های به کار رفته در متون دینی تلاش های شایسته ای را از خود نشان داده اند.
انبوه کتاب های اصطلاح نامه در کنار کتاب های لغت، گواه راستی این مطلب است. به گونه ای که امروزه کمتر موضوع دینی را می توان یاد کرد که مجموعه اصطاح نامه ویژه نداشته باشد.
مباحث مهدویت نیز همچون دیگر بحث ها دارای واژه های تخصصی فراوانی است که مفهوم شناسی آنها می تواند در تبیین بحث های مربوط، به طور کامل مفید باشد. به گونه ای که ندانستن مفهوم های این واژه ها، افق های بسیاری را در این عرصه مبهم و یا پنهان نگه می دارد.
نگارنده در این نوشتار کوتاه به دنبال آن است تا با بهره مندی از آموزه های قرآن، بیانات نورانی پیشوایان معصوم، دیدگاه های دانشمندان علم لغت و دیگر اندیشوران مسلمان، تا اندازه ممکن نقاب از چهره انتظار بر گیرد. باشد تا این مختصر در روشن ساختن برخی موضوعات مرتبط مفید افتد.
مفهوم شناسی لغوی "انتظار"
انتظار، در لغت به معنای چشم داشتن، چشمداشت و چشم به راه بودن[1] است.
این واژه که از ریشة (نظر) گرفته شده در معنا مشابه اصل خود است. و آن عبارت است از تأمل یک چیز و چشم داشتن به آن و این که گفته می شود: نظرته، یعنی انتظرته، مثل این است که به وقتی می نگرد که آن چیز در آن می آید.
صحاح- النظر: تأمّل الشی‏ء بالعین، و کذلک النظران.
در بررسی های لغوی به واژه هایی بر می خوریم که به انتظار معنا شده است. اگر چه در نگاه با دقت پاره ای از تفاوت ها بین آنها وجود دارد.
برخی از این واژه ها بدین قرار است: المکث[2]، الترنیق[3]، الترقب[4]، النظر[5]، العکم[6]، التلوم[7]،
لمماناة[8]، الارصاد[9] و ...
خلاصه آن که انتظار: عبارت است انتخاب نگاه یا همان چشم داشتن.
مفهوم شناسی اصطلاحی "انتظار"
اما در اصطلاح "مهدویّت" به معنای چشم به راه بودن برای ظهور واپسین ذخیرة الهی و آماده شدن برای یاری او در برپایی حکومت عدل و قسط در سراسر گیتی است.
برخی از بزرگان با بهره مندی از کلام پیشوایان معصوم: انتظار را این گونه معنا کرده اند:
کیفیتی‌ روحی‌ است‌ که‌ باعث‌ به‌ وجود آمدن‌ حالت‌ آمادگی‌ (انسان‌ها) برای‌ آن‌ چه‌ انتظار دارند، می‌شود و ضد آن‌ یأ‌س‌ و ناامیدی‌ است. هر چه‌ انتظار بیش‌تر باشد و هر چه شعلة آن فروزان تر و پر فروغ تر باشد، تحرک و پویایی او و در نتیجه آمادگی‌ نیز بیش‌تر خواهد بود.[10]
الف) از نگاه قرآن
واژة انتظار و مشتقات آن در برخی آیات به کار رفته که هر یک در معنایی به کار رفته است. البته همه آنچه با این واژگان به کار رفته ارتباطی با انتظار مصطلح ندارد.
یکی از آیاتی که در آن واژة انتظار به کار رفته آیة 30 سورة سجده است:
فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ؛ (30)
در برخی آیات نظر به معنای انتظار آمده است که می توان به آیة 15 سوره ص اشاره کرد که می فرماید:
وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً؛
اینها منتظر نیستند مگر به یک صیحه
و نیز آیه 43 سوره فاطر که می خوانیم:
فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلینَ.
پس آیا جز طریقه پیشینیان را انتظار دارند.
اما آنچه از آن با عنوان انتظار دولت حق و حکومت جهانی حضرت مهدی7 است به صورت کلی یاد می شود در آیات مهدویت مورد اشاره قرار گرفته که از مهم ترین آنها می توان به آیات زیر اشاره نمود:
وَلقَدْ کَتَبْنا فِی الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذّکْرِ أنّ الارضَ یرِثُها عِبادِی‏َ الصّالِحُونَ؛ (انبیاء: 105)
وهمانا، در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان شایستة من، به ارث خواهند برد.
در این آیه به یکی از روشن‌ترین پاداش‌های دنیوی صالحان (حکومت روی زمین)، اشاره شده است. در روایاتی چند، این رویداد مهم، در عصر ظهور حضرت مهدی4 دانسته شده است. و این خود به نوعی اشاره به انتظار است.
وَنُریدُ أنْ نَمُنّ عَلَی الّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الارْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أئمًّْة وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ؛ (قصص: 5)
و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم‏] گردانیم و ایشان را وارث [زمین‏] کنیم.
و این ارادة الهی خود همگان را به انتظار داشتن این دوران توصیه می نماید.
و سرانجام در آیه 55 سور نور می خوانیم:
وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْض کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنی‏ لا یشْرِکُونَ بی‏ شَیئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ؛
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین، جانشین [خود] قرار دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد. و آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید؛ آنانند که نافرمانند.
این آیه نیز مؤمنان را وعدة حکومت بر زمین داده و این خود از انتظار راستین آنها برای آن حکومت موعود دارد.
ب) از نگاه روایات
در یک بررسی کوتاه, روایاتی که سخن از انتظار گفته‏اند، به دو دسته کلی تقسیم می‏شود:
1ـ انتظار فرج به معنای عامّ؛
در این معنا, آموزه های دینی بر آن است تا افزون بر بیان فضیلت «گشایش عمومی» و امید به آینده, و سوق دادن انسان ها به این عرصه, نومیدی را نیز مورد نکوهش قرار داده, از ورود جوامع بشری به آن جلوگیری نماید.
اهتمام آموزه های اسلامی در بیان معنای عام انتظار و امید تا بدان حد بوده که از آن با بلندترین عنوان ها یاد نموده ارزش های شگفت آوری برای آن ذکر کرده است.
گاهی از آن به عنوان عبادت و بندگی یاد شده است.
رسول گرامی اسلام9 می فرماید:
اِنتِظارُ الفَرَجِ عِبَادَةٌ؛ [11]
انتظار فرج عبادت است.
از آنجایی که بیشتر عبادت ها به گونه رفتاری هستند, می توان نتیجه گرفت, در اینجا نیز مقصود از انتظار مجموعه رفتاری خاصّ است.
و در روایتی دیگر انتظار بع عنوان برترین عبادت معرفی شده است.
رسول اکرم (ص) می فرماید:
اَفضَلُ العِبادَةِ اِنتِظارُ الفَرَجِ؛[12]
برترین عبادت انتظار فرج است.
در سخنی با اشاره به این که انتظار از نوغ رفتار است از آن به عنوان برترین کارها یاد شده است.
پیامبر اعظم9 در این باره می فرماید:
اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتِى اِنتظارُ الفَرَجِ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛[13]
برترین کارهای امت من انتظار فرج از خداوند است.
و در سخنانی انتظار در بالاترین درجه اعتبار یعنی کوشش در راه خداوند قرار داده شده است. یعنی برترین جهاد؛ چه این که در آموزه های دینی از جهاد و کوشش در راه خدا به عنوان یکی از مهم ترین رفتارهای فردی و گروهی مسلمانان یاد شده است.
رسول گرامی اسلام9 در این باره می فرماید:
اَفْضَلُ جِهادِ اُمَّتی اِنْتِظارُ الفَرَجِ؛[14]
برترین جهاد امت من انتظار گشایش است.
2ـ انتظار فرج به معنای خاصّ؛
در این معنا انتظار به معنای چشم به راه بودن آینده ای با تمام ویژگی های یک جامعه مورد رضایت خداوندی است. که یگانه مصداق آن دوران حاکمیّت آخرین ذخیرة الهی وجود مقدّس حضرت ولی عصر4 است.
برخی از سخنان معصومین: در این باره این گونه است:
امام باقر7 ـ آن گاه که دین مورد رضایت خداوند را تعریف می‏کند ـ پس از شمردن اموری می فرماید:
...وَالتَّسْلِیمُ لِاَمْرِنا وَالوَرَعُ وَالتَّواضُعُ وَاِنتِظارُ قائِمِنا... ؛ [15]
... و تسلیم به امر ما, و پرهیزکاری و فروتنی, و انتظار قائم ما ....
امام صادق7 فرمود:
عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلیمِ وَالرَّدِّ اِلینا وَاِنْتظارِ اَمْرِنا وَامْرِکُمْ وَفَرَجِنا وَفَرَجِکُم؛[16]
بر شما باد به تسلیم و رد امور به ما و انتظار امر ما و امر خودتان و فرج ما و فرج شما.
از روایات انتظار ظهور حضرت مهدی به دست می‏آید، انتظار ظهور حضرت مهدی4 نه فقط راه رسیدن به جامعه موعود است؛ بلکه خود نیز موضوعیّت دارد. بدان معنا که اگر کسی در انتظار راستین به سر برد، تفاوتی ندارد که به مورد انتظار خویش دست یابد، یا دست نیابد.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: دهخدا، علی اکبر, لغتنامه, کلمه انتظار؛ محمد معین، فرهنگ فارسی، ص 126.
[2] . کتاب العین، ج5، ص 353؛ لسان العرب، ج2، ص 119.
[3] . لسان العرب، ج10، ص 128.
[4] . الصحاح، ج1، ص 138؛ لسان العرب، ج1، ص 424.
[5] . الصحاح، ج2، ص 830؛ لسان العرب، ج5، ص 216.
[6] . الصحاح، ج5، ص 1990.
[7] . پیشین، ج5، ص 2043.
[8] . پیشین، ج6، 2498.
[9] . لسان العرب، ج3، ص 177.
[10] . ر.ک: موسوی‌ اصفهانی، محمّد تقی‌ ، مکیال‌ المکارم، ترجمه:‌ مهدی‌ حائری‌ قزوینی، ج‌ 2، ص‌ 235.
[11] . اربلی، کشف‏ الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 101؛ شیخ طوسی، أمالی، ص 405.
[12] . شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 287؛ ر.ک: ترمذی، سنن ترمذی، ج 5، ص 565.
[13] . شیخ صدوق, عیون اخبارالرضا7، ج 2، ص 36؛ شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 644
[14] . حرانی، حسن بن علی بن حسین بن شعبه, تحف‏العقول، ص 37
[15] . شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 23، ح 13.
[16] . کشی، محمدبن عمر ، رجال کشی، ص 138.

مهدویت از منظر اهل سنت

مجله فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان

مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت


اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدى» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه هاى اسلامى است.


امام زمان (عج) ماه خورشید
 صاحب کتاب "عون المعبود" که شرح کتاب سنن ابى داوود است، مى نویسد:

بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى کند که دین را یارى، و عدل را آشکار مى کند... نامش، مهدى است و عیسى، بعد از مهدى یا هم زمان با مهدى، نزول، و او را در کشتن دجال یارى، و در نماز به او اقتدا مى کند.

احادیث مربوط به مهدى (عج) را عدّه اى از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذى، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانى، ابویعلى. سند این احادیث، برخى، صحیح و برخى دیگر، حسن و یا ضعیف است.[1]

یکى دیگر از علماى اهل سنّت مى نویسد:

روایات فراوانى درباره ى مهدى (عج) وارد شده به حدّى که به حدّ تواتر مى رسد. این امر، در میان علماى اهل سنّت شیوع دارد، به گونه اى که از جمله معتقدات آنان به شمار مى آید.

نیز یکى دیگر از علماى اهل سنّت نوشته است:

احادیث مهدى(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه اى که مجموع آن ها، مفید علم قطعى است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدى، واجب است، همان گونه اى که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[2]

اهل سنّت، کتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این که در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّى که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى کتاب در این باره تألیف کرده اند

ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه مى گوید:

مهدى، در آخرالزمان مى آید و زمین را پر از عدل و قسط مى کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدى را در جلد جداگانه اى گرد آوردیم، همان گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه اى را به آن اختصاص داده است.[3]

از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم مى شود که مسئله ى مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدى (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.

کتاب هاى متعدّد و متنوعى درباره ى ظهور آن حضرت از سوى علماى اهل سنّت تألیف شده است به گونه اى که شیخ محمّد ایروانى در کتاب الإمام المهدی مى نویسد:

اهل سنّت، کتاب هاى متعدّدى در گردآورى روایات مربوط به امام مهدى (عج) و این که در آخرالزمان شخصى به اسم مهدى ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّى که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سى کتاب در این باره تألیف کرده اند.[4]

مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار مى کند و مسلمانان از او پیروى مى کنند و او بر ممالک اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود

هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شمارى از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدى (عج) را ضعیف مى انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف مى شمارد[5] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ى سى و دوم سوره ى توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره مى کند.[6]البتّه، این دو، دلیلى بر ادعاى خود نیاورده اند و تنها به مطالبى واهى استناد کرده اند. سخنان آن دو، از سوى دیگر علماى اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علماى شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.

خود ابن خلدون، در بیان عقیده ى مسلمانان در مورد امام مهدى(علیه السلام)مى نویسد:

مشهور بین همه ى اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردى از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور مى کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار مى کند و مسلمانان از او پیروى مى کنند و او بر ممالک اسلامى استیلا مى یابد. آن شخص، مهدى نامیده مى شود[7].»

بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوى وى خدشه اى بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدى (عج) وارد نمى کند زیرا، این اعتقاد، ناشى از کثرت احادیثى است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذکر برخى از کسانى که از این گونه احادیث را در کتاب هاى خود آورده اند، مى پردازیم، هر چند، تقریباً، مى توان ادعا کرد که تمام کتاب هاى معتبر حدیثى اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدى (عج) را ذکر کرده اند:

1- ابن سعد (متوفى 230 هـ) 2- ابن ابى شیبه (متوفى 235 هـ)

3- احمد بن حنبل (متوفى 241 هـ) 4- بخارى (متوفى 273 هـ)

5- مسلم (متوفى 261 هـ) 6- ابن ماجه (متوفى 273)

7- ابوبکر اسکافى (متوفى 273 هـ) 8- ترمذى (متوفى 279 هـ)

9- طبرى (متوفى 380) 10- ابن قتیبه دینورى (متوفى 276)

11- بربهارى (متوفى 329) 12- حاکم نیشابورى (متوفى 405)

13- بیهقى (متوفى 458) 14- خطیب بغدادى (متوفى 463)

15- ابن اثیر جزرى (متوفى 606).[8]

 

اوصاف امام مهدى (عج) از دیدگاه اهل سنّت

اوصافى که در کتاب هاى اهل سنّت براى امام مهدى(علیه السلام) ذکر شده، بر گرفته از احادیثى است که آنان از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل مى کنند و در کلیات، با اوصاف ذکر شده در کتاب هاى علماى شیعه، فرقى ندارد. ما، در فصل هاى آینده، به آنها اشاره خواهیم کرد. در این قسمت، به ذکر چند روایت از کتاب هاى حدیثى اهل سنت، اکتفا مى کنیم:

1- عن النبى(صلى الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّى یملک العرب رجلٌ من أهل بیتى یواطىء اسمه اسمی[9] دنیا به پایان نمى رسد، مگر آن که مردى از اهل بیت من که اسمش اسم من است، مالک عرب شود».

2- عن النبى(صلى الله علیه وآله): «لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً[10] قیامت بر پا نمى شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنى شود و سپس از اهل بیت من، شخصى ظهور مى کند که زمین را پر از عدل و قسط مى کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود».

عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند که مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد مى کنند

3- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که آن حضرت فرمود:

«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً[11] اگر از دنیا، فقط یک روز باقى بماند، خداوند، آن روز را طولانى مى کند تا در آن روز، مردى از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود».

 

تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه

همان گونه که گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت هاى متواتر، ظهور حضرت مهدى (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعى خود مى دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه که معتقدند، امام مهدى (عج)، فرزند امام حسن عسکرى(علیه السلام) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم مى شوند:

عدّه اى از اهل سنّت، مدعى هستند که مهدى، همان عیسى بن مریم است و در این مورد، به خبرى واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد مى کنند.[12]

تعداد اندکى نیز مدعى هستند که مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدى استناد مى کنند که در کنزالعمال ذکر شده است.[13]

جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد

عده اى نیز معتقدند، مهدى از اولاد امام حسن مجتبى است و نه امام حسین(علیه السلام).[14]

گروهى مى گویند، پدر امام مهدى، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدى بن حسن عسکرى(علیه السلام)نمى تواند مهدى موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبرى است که در کنزالعمال ذکر شده است.[15]

جمعى از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدى (عج) از اولاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسى نیز به هنگام ظهور امام مهدى (عج) به یارى او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد، چنان که در روایت هاى متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: «المهدى من عترتى من ولد فاطمه[16] مهدى، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».

جابر بن عبدالله از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که حضرت عیسى به هنگام ظهور مهدى (عج) نزول خواهد کرد.[17] عبدالله بن عمر مى گوید: «المهدى الذى ینزل علیه عیسى بن مریم و یصلى خلفه عیسى(علیه السلام)[18] مهدى، کسى است که عیسى بن مریم بر او نزول مى کند و پشت سر او نماز مى خواند».

این گروه، حدیثى را که مى گوید: «مهدى، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمى کند. ذهبى مى گوید:

تفرد به محمّد بن الولید مولى بنى هاشم و کان یضع الحدیث[19]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد کرده ى بنى هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.

البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدى (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا مى کند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند که مهدى غیر از حجت (عج) است چون، غیبت یک شخص، آن هم با این مدّت طولانى، از خوارق عادات است...».[20]

در پاسخ گروه اخیر باید گفت:

اوّلا، روایات نبوى متعدّدى وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام هاى آنان به طور روشن معرفى کرده اند، پس سخن او، باطل است.

از ابن عباس روایت شده که شخصى یهودى به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد و سؤال هاى بسیارى را مطرح کرد. او، از اوصیا نیز پرسید.

 

پی نوشت ها :

 [1]. عون المعبود، (شرح سنن ابى داود)، ج 11، ص 362 (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، سعید ایوب، ص 1).

[2]. نظم المتناثر فى الحدیث المتواتر، ص 226. (به نقل از الطریق الى المهدى المنتظر، ص 91).

[3]. البدایه و النهایه، ج 6، ص 281.

[4]. الإمام المهدى(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانى، ص 11.

[5]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 199.

[6]. تفسیر المنار، ج 10، ص 393، ج 9، ص 499 ـ 507.

[7]. تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 555، فصل 52.

[8]. در مورد کسانى که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدى(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامى، ص 26 ـ 29 مراجعه شود.

[9]. مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 الصواعق المحرقه، ص 249.

[10]. مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920 کنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.

[11]. سنن ابى داود، ج 4، ص 106 و 107، ح 4282.

[12]. سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، ح 4029.

[13]. کنزالعمال، ج 14، ص 264، ح 38663.

[14]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزى، ص 151 (به نقل از الامام مهدى، میلانى، ص 21).

[15]. کنزالعمال، ج 14، ص 268، ح 38678.

[16]. السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و أشراطها، عثمان بن سعید المقرى، ج 5، ص 1057، نشر دارالعاصمه، ریاض، چاپ اوّل، 1416هـ.

[17]. همان، ج 6، ص 1237.

[18]. الفتن، ج 1، ص 373، نعیم بن حماد المروزى، مکتبه التوحید، قاهره، چاپ اوّل، 1412.

[19]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمى، ج 2، ص 478، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، 1997.

[20]. همان، ج 2، ص 482.

بخش مهدویت تبیان


منبع :