![]() |
« : فبریه 23, 2010, 10:17:57 am » |
|
ملاکهای سلامت روانی
ناهنجاری چیست؟ بیمار کیست؟
علل بوجود آورنده ناهنجاری روانی
انواع سازمانهای مختل روانی
1. سازمانهای ناتمام:
2. سازمانهای معیوب:
3. سازمانهای متعارض:
4. عدم سازمان دهی:
پینوشتها:
1- الامل رحمه لامتی و لولا الامل، ما رضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجر. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم).
-
خبرگزاری فارس / تاریخ انتشار: 4 تیر 1386
مقدّمه
زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه نقش بسیار مهمی در ایجاد و
گسترش عفّت، پاکدامنی و اخلاق در بین جوامع بشری دارند. عفّت و حیای زن،
که یکی از مهمترین عوامل حفظ و بقای عفّت عمومی است، نه تنها در تمام
ادیان و مذاهب الهی مورد تأکید قرار گرفته، بلکه عقول و افکار بشری نیز آن
را مورد تأیید قرار دادهاند.
از نظر اسلام، اهمیت این موضوع به حدّی
است که برخی روایات آن را «تمام دین» میدانند. در روایتی از پیامبر
اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده که فرمودند: «اَلْحَیاءُ هُوَ الدینُ
کُلُّهُ»؛ حیا تمام دین است.1
امام علی(علیهالسلام) نیز در مورد
عفّت و پاکدامنی میفرماید: «عفّت و پاکدامنی منشأ هر خیری است.» به
همین منظور، در تمام ادیان و مذاهب آسمانی، «اَلعِفَّةُ رَأسُ کُلِّ
خَیْر»2 قوانین گوناگونی برای حفظ و بقای عفّت و حیای عمومی وضع شدهاند،
که «حجاب» و پوشش زن از جمله آنهاست.
«حجاب»، که به معنای پوشیدن تمام بدن و زیباییهای ظاهری زن در برابر مردان بیگانه است، برای پیشگیری و مهار برخی گرایشها و رفتارهای خودنمایانه و وسوسهانگیز میباشد. این در حالی است که زنان به طور طبیعی دوست دارند در برابر جنس مخالف خودآرایی کنند و زیبایی زنانگی3 خود را به نمایش بگذارند.
حال این سؤال پیش
میآید که این قانون اسلامی تا چه اندازه با طبیعت زن سازگار است؟ آیا
تبرّج و جلوهگری از نظر اسلام و علم بکلی مردود است، یا برای آن قانونی
وجود دارد؟ اگر در وجود زن غریزهای تحت عنوان «تبرّج» وجود دارد، روشهای
رشد و پرورش این غریزه چیست و چه کارکردی در زن و حفظ سلامتی او میتواند
داشته باشد؟ چگونه میتوان غریزه تبرّج را با حیا، که یک ویژگی فطری در زن
است، جمع کرد؟ آیا حجاب و پوشش به معنای نادیده گرفتن این غریزه نیست؟ آیا
همانگونه که عدهای از مخالفان حجاب میگویند، این محدودیت مانعی برای
رشد عاطفی و روانی زن محسوب میشود، یا به عکس، در جهت سلامت روانی اوست؟
اهمیت
بررسی این موضوع واضح و روشن است؛ زیرا اولا، حجاب و پوشش زن به طور یقین،
یکی از محکمترین سنگرهایی است که مسلمانان، به ویژه جوانان، را از فساد و
فحشا حفظ میکند و سدی آهنین در برابر نفوذ و تهاجم فرهنگی دشمنان اسلام
است. به همین دلیل، همانگونه که رهبر فرزانه انقلاب بارها فرمودهاند، بر
همه ما تکلیف است در مقابل این تهاجم همهجانبه هشیار باشیم و با آن
مقابله کنیم.
ثانیا، ارتباطی که مسئله حجاب و عفت از یک سو و گرایش دایمی زن به تبرّج و جلوهگری از سوی دیگر با سلامت روانی او دارد به موضوع اهمیّت بیشتری میدهد؛ زیرا پر واضح است که به لحاظ نقش مهم و حساسی که زن در حیات جسمی و روانی انسانها دارد، بحث و بررسی در مورد مؤلّفههای سلامت روانی او لازم و ضروری به نظر میرسد.
اما به دلیل
آنکه دین اسلام به بهداشت و سلامت روانی افراد اهمیت زیادی داده است و حتی
نتیجه نهایی عبادت و بندگی را رسیدن به «نفس مطمئنه» میداند و فقط کسانی
را که دارای قلب و روانی سالمند، اهل نجات و خوش عاقبت میداند،4 مطمئنا
در تمام احکام و قوانین خود و از جمله، لزوم پوشش و حفظ عفّت فردی و
عمومی، به نقش آنها در روح و روان افراد توجه کرده و بهترین نسخه را برای
سلامتی و سعادت جوامع بشری ارائه داده است.5
غریزه تبرّج و خودنمایی
منظور
از غریزه «خودنمایی» و «تبرّج»، جلوهگری و دلبری کردن برای تصاحب قلب
دیگری است. کلمه «تبرّج» که در قرآن آمده، از کلمه «برج» گرفته شده و به
معنای ظاهر شدن در برابر مردم است؛ همانگونه که برج قلعه، برای همه
هویداست. در مورد این موضوع، باید به سه نکته توجه کرد:
1. اختصاص غریزه تبرّج به زنان
یکی
از ویژگیهای مهم زنان، خصیصه تبرّج و خودنمایی است که به صورت غریزی و
طبیعی در آنان وجود دارد. قرآن در دو آیه از آیات حجاب، از تبرّج و
خودنمایی زنان صحبت کرده و آن را محدود به محیط خانواده کرده است. در یک
جا میفرماید: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی)
(احزاب: 33) ای زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشوید و خودنمایی نکنید؛
مانند خودنمایی دوران جاهلیت نخستین؛ در آیه دیگر میفرماید: (غَیْرَ
مُتَبَرِجاتٍ بِزینَهٍ) (نور:60) زنان، (در برابر نامحرمان) با
زینتهاوآرایشهایشانخودنمایینکنند.
قرآن در این آیات فقط زنان را از تبرّج و خودنمایی و به نمایش گذاشتن جاذبههای جنسی خود در برابر نامحرم نهی کرده و از تبرّج مردان سخنی نگفته است. از ظاهر این مطلب فهمیده میشود که غریزه خودنمایی و تبرّج از ویژگیهای خاص زنان است و در مردان وجود ندارد. به همین دلیل پوشش و حجاب تنها برای زنان واجب شده است.
شهید مطهّری درباره آثار این غریزه و نیز اختصاص آن به زنان میگوید: «اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دلها، مرد شکار است و زن شکارچی؛ همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدننما و آرایشهای تحریککننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسیر کند، انحراف تبرّج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.»6
در روایات نیز از وجود غریزه خودنمایی یا تبرّج در زن سخن گفته شده است. برای مثال امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «خداوند زنان را از سرشت مردان آفریده، از اینرو، تمام همّت خود را در جذب مردان و نزدیک شدن به آنها صرف میکند».7
بنابراین، اصل وجود غریزه خودنمایی در زن مورد تأیید منابع اسلامی است. اما در مورد کارکرد این غریزه در زنان، میتوان گفت: وجود این غریزه برای متمایل کردن مرد ـ جنس مذکر ـ به زن ـ جنس مؤنث ـ است تا بدینوسیله، مقدّمات ازدواج و زندگی مشترک را بین آنان فراهم کند؛ چنانکه در سایر جانداران نیز این ویژگی در جنس ماده وجود دارد.
درباره غریزه خودنمایی و تبرّج، غیر از منابع اسلامی، برخی از دانشمندان نیز مطالب جالبی دارند. خانم جینا لمبروزو (G,Lombroso) روانشناس معروف ایتالیایی، در اینباره میگوید: «در زن علاقه به دلبر بودن و دلباختن، مورد پسند بودن و مایه خرسند شدن بسیار شدید است.»8 در جای دیگری میگوید: «یکی از تمایلات عمیق و آرزوهای اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به وسیله حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز تکلّم و بالاخره شیوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحریک نموده و روحشان را مجذوب سازد.»9 همچنین درباره تأثیر غریزه خودآرایی و تبرّج در زندگی زنان میگوید: «میل به جلب دیگران، بزرگترین و مهمترین محرّک زندگانی زن محسوب میشود.»10
ویل دورانت نیز درباره آثار غریزه تبرّج زن میگوید: «زن میل دارد بیشتر مطلوب باشد، نه طالب، و به همین جهت، در ارجگذاری و تقدیر آن جاذبههایی که مایه تشدید میل مرد است، استاد است.» بنابراین، اصل وجود این غریزه و اختصاص آن به زن در بین دانشمندان پذیرفته شده است.11
2. پرورش و توجه به غریزه تبرّج در اسلام
غریزه
خودنمایی و خودآرایی مانند سایر غرایز آدمی، نیازمند قانونمندی و کنترل
است؛ یعنی باید از افراط و تفریط در آن پرهیز شود؛ زیرا عدم کنترل این
غریزه، چه از لحاظ افراط و چه از لحاظ تفریط، برای زن زیانبخش است و
سلامتی او را به خطر میاندازد. از اینرو، در دین اسلام برای این غریزه
حد و حدود ویژهای تعیین شده است و همانگونه که آزادی بیحد و حصر آن
ممنوع گردیده و برای کنترل آن حجاب واجب شده، بیتوجهی به آن نیز مذموم
شمرده شده است. به همین دلیل، در برخی روایات، آرایش کردن برای زنان یک
ضرورت تلقّی شده و بیتوجهی به آن به معنای نادیده گرفتن غریزه خودآرایی،
مورد نکوهش قرار گرفته است. در اینجا به بعضی از این روایات اشاره میشود:
در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در مورد ویژگیهای بهترین زنان نقل شده است که فرمودند: «بهترین زنان شما زنی است که بسیار با محبت باشد، عفیف و پاکدامن باشد، نزد اقوامش عزیز و محترم باشد، با شوهرش متواضع و فروتن باشد، برای او خودآرایی و تبرّج داشته باشد و در برابر نامحرم عفیف باشد.» در این حدیث، دقیقا به همان تبرّجی که قرآن آن را برای زن در مقابل نامحرم ممنوع کرده، نسبت به شوهرش سفارش شده است.12
در روایت دیگری، امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «برای زن سزاوار نیست که بدون زیور و آرایش باشد، حتی اگر یک گردنبند باشد؛ و سزاوار نیست دستش از رنگ حنا خالی باشد، اگرچه پیر باشد.»13 همچنین میفرماید: «لا تُصَلِّی الْمَرأَةُ عُطُلا»؛ زن بدون زیور و آرایش نماز نخواند.14 امام باقر(علیهالسلام) نیز در روایتی میفرماید: «لَمْ تَزَلِ النِّساءُ یَلْبِسْنَ الْحِلْی»؛ زنان همواره از زیور استفاده کنند.15
در برخی روایات دستوراتی برای زیبا شدن زنان داده شده، است. برای مثال، امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «کاری را که بیش از حد توانایی زن است به او وامگذار؛ زیرا (اگر زنان از کارهای سخت و طاقتفرسا به دور باشند) برای حال آنها و شادابی روحی و دوام زیبایی آنها بهتر است؛ چرا که زن گل بهاری است (لطیف و حساس)، نه پهلوانی سختکوش.»16
همچنین رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) پس از اینکه به همه زنان، چه شوهردار و چه بدون شوهر، دستور میدهد دایم خضاب کنند (و دست و صورت خود را به حنا و رنگهای زیبا آرایش کنند) میفرماید: «اما زنان شوهردار برای شوهرانشان زینت کنند و اما زنان بدون شوهر، به این دلیل خضاب کنند که دستشان شبیه دست مردان نشود (و لطیف و زیبا بماند.)»17
همچنین در روایت دیگری آمده است: پیامبر به مردان فرمود: «ناخنهای خود را کوتاه کنید» و به زنان فرمود: «ناخنها را کوتاه نکنید؛ زیرا شما را زیباتر میکند.» حتی آن حضرت از بعضی زنان به خاطر اهمیت ندادن به آرایش و زیبایی، انتقاد کرده است.18
عایشه میگوید: «زنی از پشت پرده دستش را بیرون آورد تا نامهای به رسول خدا بدهد، آن حضرت دستش را بست (و نامه را از او نگرفت.) فرمود: نمیدانم این دست مرد است یا دست زن؟ آن زن گفت: دست زن است. پیامبر فرمود: اگر تو زن بودی ناخنهایت را به رنگ حنا در میآوردی».19
اهمیت زینت کردن و آرایش زنان به حدی است که پوشش بعضی از لباسها مثل ابریشم و طلا به علت خاصیت زیباییشان به زنان اختصاص یافته است20 امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: «خداوند طلا را در دنیا زینت زن قرار داد و بر مردان حرام کرد.» 21 در برخی روایات آمده که «ائمّه اطهار(علیهمالسلام) زنانشان را با طلا و نقره زینت میکردند و بر این کار اصرار داشتند.»22
از روایات دیگری که حاکی از اهمیت اسلام به آرایش و تجمّل برای زن است، حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است که حتی به زنانی که شوهران نابینا دارند دستور میدهد خود را با بوی خوش و حنا آرایش کنند. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: از رسول خدا سؤال شد: زن چگونه برای شوهر نابینا آرایش کند؟ فرمود: با استعمال عطر و خضاب کردن، که نوعی بوی خوش است.23
از روایاتی که در این باب وجود دارند، و تنها بعضی از آنها در اینجا ذکر شدند، میتوان نتیجه گرفت که اگر دین اسلام از تبرّج و خودنمایی زن برای نامحرم نهی کرده، در مقابل به او دستور داده است در صورتی که در انظار نامحرم نباشد، حتما تبرّج و خودنمایی داشته باشد، به ویژه اگر در محضر شوهرش باشد. بنابراین، دین اسلام غریزه خودنمایی و تبرّج زن را نادیده نگرفته، بلکه به آن اهمیت هم داده است و تلاش کرده زنان علاوه بر دارا شدن زیبایی درونی و اخلاقی، از نظر ظاهری هم جذّاب و زیبا باشند؛ زیرا توجه به آرایش و زیبایی ظاهری نه تنها پاسخی منطقی و صحیح به اقتضای طبیعی و غریزه آنان در جلوهگری و جلب توجه دیگران است، بلکه سبب میشود زن شادتر و بانشاطتر باشد و از این طریق، شادابی و نشاط را به زندگی خانوادهاش نیز وارد کند؛ زیرا یکی از عوامل مهم با نشاط بودن زن، داشتن ظاهری زیبا و دلپسند است که شوهرش را پیدرپی به وجد آورد و خود نیز از این طریق به وجد آید. در نتیجه، کوشش زن در جذّاب بودن و آرایش کردن برای شوهر، ضمن اینکه نیاز طبیعی زن به خودنمایی و تبرّج را ارضا میکند، وی را از جلوهگری و خودنمایی برای مرداننامحرم نیز بینیاز میسازد؛ زیرا او برای شوهری خودآرایی کرده است که حقیقتا به او عشق میورزد و در دوستیاش وفادار است. بدینسان، هم نیاز غریزی او به آرایش و تجمّل اشباع شده و هم از آفاتوانحرافات عشق آزاد رهایی یافته و آسیبی بهسلامتروانیاووارد نشده است.
خانم لمبروزو در این مورد، سخن زیبایی دارد: «بدون شک، منشأ حجب
و حیای زن را در عشق و علاقه میتوان یافت؛ چه اینکه زن وقتی مرد را به
خویش علاقهمند و خود را نسبت به او متمایل دید، منظور اصلی خودنمایی و
جلوهگری از بین میرود و چون توسعه محیط اجتماعی زن فقط به منظور تمرکز
تمایلات درونی او به شخص واحد است، هنگامی که در این راه توفیق یافت، دیگر
احتیاجی به آلات فریبنده و مصنوعی نخواهد داشت. چنانچه مشاهده میشود
زنانی که به شوهر و اطفال خود علاقهمند هستند، بکلی از این عوالم دور و
برکنار میباشند و اگر زنی دیده میشود که این شیوه را پیشه خود قرار داده
است، فقط به این جهت است که پاسخ احساسات درونی خویش را نزد همسر خود
نیافته است؛ زیرا وقتی که زن علاقهمند گردید، دیگر حاضر، بلکه قادر به
جلب توجه دیگران نخواهد بود.»
3. افراط در غریزه خودنمایی و تبرّج
همانگونه
که بیتوجهی به غریزه خودنمایی و تبرّج برای زن زیانبخش است، خودنمایی و
تبرّج بیش از اندازه و خارج از چهارچوبه حجاب نیز زیانبخش خواهد بود و
سلامت روانی زن را به مخاطره میاندازد. این مطلب دقیقا مانند این است که
بگوییم: غذا خوردن برای سلامتی ضرورت دارد، اما زیادهروی و عدم رعایت
قانون غذا خوردن مضر است. در ارضای نیازهای روانی نیز باید جانب اعتدال
رعایت شود، زیرا هرگونه زیادهروی در آن موجب از دست رفتن انرژی روانی
انسان میشود و سلامت روانی او را مختل میسازد. البته تفاوتی که در ارضای
نیازهای روانی، مثل نیاز به خودنمایی و تبرّج در زن، با نیازهای جسمانی
مثل نیاز به غذا خوردن وجود دارد این است که اینگونه نیازها
سیریناپذیرند و اگر انسان در ارضای آنها حد افراط را در پیش بگیرد، نه
تنها نیاز او برطرف نمیشود، بلکه روز به روز تشنهتر شده، تمام فکر و ذهن
او را به خود مشغول میکند. در ارضای نیاز به خودآرایی و خودنمایی نیز
همین مطلب وجود دارد؛ یعنی اگر زن در توجه به زیبایی ظاهری و خودآرایی
افراط کند، کمکم به حدّی میرسد که بیمارگونه به تجمّل و آرایش میپردازد
و هیچگاه احساس ارضا و سیری نمیکند.
شهید مطهّری در اینباره
مینویسد: «روح بشر فوقالعاده تحریکپذیر است. اشتباه است که گمان کنیم
تحریکپذیری روح بشر محدود به حد خاصّی است و از آن پس آرام میگیرد.
همانگونه که بشر ـ اعم از مرد و زن ـ در ناحیه ثروت و مقام، از تصاحب
ثروت و تملّک جاه و مقام سیر نمیشود و اشباع نمیگردد، در ناحیه جنسی نیز
چنین است. هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردان و
تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمیشود. و از طرفی، تقاضای
نامحدود، خواه ناخواه، انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس
محرومیت، دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود، منجر به اختلالات روحی و
بیماریهای روانی میگردد».24
وست کوت (Westkott) در نقد نظریه کارن هورنای (Karen Horney) که معتقد بود زنان باید با خارج شدن از خانه و به عهده گرفتن کارهای متفاوت در مشاغل گوناگون، هویّت خود را بیابند، میگوید: زنان امروزی ما بین نیاز به جلب توجه مردان و دنبال کردن اهداف شخصی خود، گیر افتادهاند. به همین دلیل، رفتارهای متضادی از خود نشان میدهند؛ گاهی اغواگر و پرخاشگر و گاهی مؤدب و گاهی جاهطلب میشوند. زنان امروز بین کار و عشق، دو پاره شدهاند و در نتیجه، هیچکدام آنها را ارضا نمیکند.25
در کتاب روح زن میگوید: زن طوری آفریده شده است که
وابسته به یک مرد باشد و فقط برای او طنّازی و عشوهگری کند. به همین
دلیل، اگر تکیهگاهش را نیابد و به تجمّل و جلوهگری خود ادامه دهد، دوام
نخواهد آورد و نابود میشود، در ادامه، آورده است: «زن همچون بوته نیلوفری
است که طالب چوب خشک یا دیوار لخت و عریانی است تا آن را از گل و سبزه
بپوشاند. اگر چنین چوب و دیواری نیابد، خشک و نابود خواهد شد».26
از
اینجا فلسفه و حکمت وجوب پوشش و حجاب برای زن در اسلام مشخص میشود؛ زیرا
این حکم به دلیل اینکه نقش اساسی در متعادل کردن غریزه خودنمایی و تبرّج
زن دارد، عامل مهمی برای جلوگیری از بخش بزرگی از اضطرابها و دغدغههای
فکری زن محسوب میشود؛ زیرا آزاد بودن زن در خودآرایی و به نمایش گذاردن
جلوههای زنانه در جامعه، موجب افراط در تجمّل و توجه به زیباییهای ظاهری
میشود، که این توجه افراطی میتواند سبب بروز اختلالهای روانی در زن
شود.
توضیح مطلب این است که وقتی زن مکشوف و آرایش کرده در بین مردان ظاهر میشود، طبعا عدهای خوششان میآید و او را مورد تحسین و تکریم (ظاهری) قرار میدهند. به همین دلیل، دایم سعی میکند وضع ظاهری خود را طوری قرار دهد که بیشتر موردپسند آنها واقع شود. معمولا اینگونه زنان و دختران برای اینکه زیباتر شوند، هر روز وقت زیادی را صرف آرایش و تقلید از مدهای جدید مینمایند. این روند میتواند ناراحتیهای روانی زیادی برای آنان ایجاد کند؛ زیرا به دلیل اینکه همیشه کارها به دلخواه پیش نمیرود، باعث بروز نگرانیهایی برای آنها میشود. برای مثال، این تصور که آیا با صرف اینهمه وقت و هزینه مالی، توانستهاند جلب نظر دیگران بکنند و مورد پسند آنان شوند یا به عکس، مورد تمسخر و تحقیر آنانند، میتواند دایم ذهن آنها را به خود مشغول کند و آنها را به موجوداتی نگران تبدیل نماید. دلیل دیگری که میتواند به نگرانی آنها بیفزاید این تصور است که هر لحظه ممکن است رقیبی زیباتر از راه برسد و شکار آنها را برباید. و سرانجام، دلیل دیگری که باعث ناراحتی و استرس برای آنها میشود این است که میبینند به مرور زمان، از زیباییهایشان کاسته میشود و زنان جوانتر و زیباتر جای آنها را میگیرند و نقش آنها را در ربودن دلها کمتر میکنند. گرچه آنها برای اینکه در این رقابت، ضعف خود را جبران کنند، دست به کارهای گوناگونی میزنند: تنوّعطلبی بیشتر در لباس و آرایش و افراط در جلوهگری و خودآرایی؛ ولی نتیجه چندانی برایشان ندارد.
وقتی زن در اثر آزادی در خودآرایی و جلوهگری به چنین احساسی رسید، به زودی متوجه میشود که در این رقابت، دیگر توان مقابله با زنان زیبا و جوان را ندارد، بخصوص وقتی پا به سن میگذارد این احساس تلخ در او بیشتر میشود؛ زیرا مشاهده میکند همان مردانی که چندی پیش خریدار نازها و کرشمههای او بودند، دیگر حاضر نیستند با او مراوده داشته باشند و بهای چندانی به او نمیدهند. اینجاست که دچار افسردگی و اضطراب میشود و حتی گاه دیده شده است که برخی زنان دست به انتحار میزنند.
کتاب چهره عریان زن عرب مینویسد: «زیبایی، به نمایش برجستگیهای بدن و آرایشی که اضطراب درونی و فقدان اعتماد به نفس را پنهان میکند، نیست، بلکه پیش از هر چیز مدیون قدرت تفکر، سلامت جسم و کمال نفس است. چه بسیار دخترانی که به سبب شوق دستیابی به نشانههای مقبول زیبایی و زنانگی، به اختلالات روانی و اضطرابات گوناگون دچار گردیدهاند. گمان و تصور یک دختر این است که زندگی و آیندهاش به اندازه بینی و یا خمیدگی مژههایش بستگی دارد تا آنجا که حتی یک میلیمتر کوتاهی طول مژه نیز میتواند به مسئلهای جدّی و بحرانی واقعی در زندگی او تبدیل شود».27
آنچه این مشکل را حادتر میکند این
است که زنان بدحجاب خیلی زودتر از زنان دیگر زیبایی خود را از دست
میدهند؛ زیرا در پزشکی اثباب شده است که برهنگی اعضای زن در محیط گرم یا
سرد، سبب به هم خوردن تعادل چربیهای زیر پوست شده، لطافت و ظرافت و صافی
عضلات را مبدّل به ناهمواری و مردانه شدن آنها میکند. علاوه بر این،
وقتی زن تمام زیباییهای خود را در معرض تماشای عموم قرار داد، دیگر چیزی
برای جلب نظر ندارد. بنابراین، بدحجابی، هم از جهت جسمی و هم از جهت
روانی، از زیبایی زن میکاهد و این خود عاملی در تشدید سرخوردگی و ناراحتی
زن میباشد. اما به عکس، رعایت حجاب سبب افزایش زیبایی زن میشود. در
روایتی، امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «عفّت و حجاب سبب افزایش و رشد
زیبایی میشود.»28 و نیز در روایتی دیگر میفرماید: «پوشش و حجاب برای حال
زن بهتر است و سبب دوام زیبایی او میشود.»29
غریزه حیا
خصیصه
حیا و شرم به طور طبیعی، در زن بیش از مرد وجود دارد. به همین دلیل است که
زن فطرتا و از روی طبع و غریزه، میل به پوشش بدن خود در مقابل نامحرم دارد
و از برهنگی دچار اضطراب میشود. شواهد فراوانی در اسلام بر فطری و غریزی
بودن حیا برای زن وجود دارند و علاوه بر اینکه قرآن به این مطلب اشاره
کرده، از نظر روانشناسی، زیستشناسی و جامعهشناسی نیز قابل اثبات است.
1. دیدگاه اسلام درباره حیای زن
قرآن
در داستان حضرت آدم و حوّا، پس از اینکه میفرماید آنها فریب شیطان را
خوردند و از درخت ممنوعه تناول کردند، میفرماید: (فَلَمَّا ذَاقَا
الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ
عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ) (اعراف: 22)، و هنگامی که از آن درخت
چشیدند، زشتیها و قسمتهای پنهان اندامشان بر آنها آشکار شد و (به سرعت)
شروع به قراردادن برگهای درختان بهشتی بر خود کردند تا آنها را
بپوشانند.
از این داستان، به روشنی میتوان فهمید که آدم و حوا هنگام برهنه شدن، مضطرب و پریشان شدند؛ زیرا برای رهایی از این حالت، به برگهای درختان پناه آوردند و خود را با آنها پوشاندند و صبر نکردند تا لباس مناسبی به دست آورند. این در حالی است که اولا، آنها همسر یکدیگر بودند و جایز بود در مقابل هم برهنه شوند. ثانیا، هیچ کس در آنجا نظارهگر آنها نبود تا شرمندگیشان به خاطر او باشد. ثالثا، چون اولین انسان بودند، پوشش برای آنها جنبه اکتسابی هم نداشت. بنابراین، تنها دلیل اضطراب ایشان از برهنگی، فطری بودن حیا در آنها بود و چون برهنگی خلاف فطرت است، اضطرابآور است.30
اگر کسی بپرسد، از این آیات به دست میآید که «کشف عورت» خلاف فطرت است، نه «کشف حجاب»، در پاسخ گفته میشود: اولا، قرآن در اینجا سخن از کشف «سوءة» دارد. «سوءة» در لغت، به معنای چیزی است که انسان از آشکار شدن آن ناراحت میشود.31 بنابراین، منظور قرآن از کلمه «سوءة» در سوره اعراف، آیههای20 (سَوْءَاتِهِمَا)، 22( سَوْءَاتُهُمَا)، 26(سَوْءَاتِکُمْ) و 27(سَوْءَاتِکُمْ)، جاذبههای جنسی آدم و حواست؛ زیرا در آیه 26 همین سوره، خداوند از لباسی که «سوءات» انسان را میپوشاند، به «لباس تقوا» تعبیر کرده است و میفرماید: (یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشا وَلِبَاسُ التَّقْوَی ذَلِکَ خَیْرٌ.) و امام باقر(علیهالسلام) آن را به «لباس عفاف» تعبیر میکند. «وَ اَمّا لِباسُ التَّقْوی فَالْعِفافُ.» 32از این روایت معلوم میشود لباس عفاف یا پوشش عفیفانه به پوششی گفته میشود که جاذبههای جنسی انسان را بپوشاند، نه فقط عضو تناسلی را، و در واقع، علت اضطراب آدم و حوا، از بین رفتن عفاف و آشکار شدن جاذبههای جنسی آنان بود.
ثانیا، جاذبههای جنسی زن و مرد متفاوتند. در مرد، فقط اعضای تناسلی، یا حداکثر بین ناف تا زانو، دارای جاذبه جنسی است (چنانکه بعضی از روایات آن را تأیید میکند)،33 ولی در زنان، تمام بدن دارای جاذبه جنسی است. بنابراین، از این دو مقدّمه میتوان به روشنی استدلال کرد که هرگونه برهنگی زن، به نظر قرآن، در تضاد با فطرت اوست و موجب اضطراب او میشود. به همین دلیل است که فریضه حجاب مخصوص زنان شده است و حجاب مردان در حد پوشیدن عضو تناسلی یا حداکثر بین ناف تا زانو میباشد.
در تأیید مطلب مزبور، یعنی اثبات مقدّمه اول، که منظور از «سوءة» جاذبه جنسی است، میتوان گفت: کلمه «عورت»34 نیز مانند کلمه «سَوءَه» به معنای جاذبه جنسی میباشد که در تعابیر دینی در مورد بدن زن به کار رفته است. در سوره نور آیه 31 فرمود: بر زنان لازم نیست در مقابل کودکانی که از «عورت» زنان ـ یعنی از جاذبههای مربوط به زنان ـ آگاه نیستند، حجاب داشته باشند.35 همچنین در روایتی، علت وجوب پوشش زن را عورت بودن او معرفی میکند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «بدن زن عورت (دارای جاذبه جنسی) است که خانهاش پوشش آن است.»36 معلوم است که کلمه «عورت» در اینجا نمیتواند به معنای خاص آن باشد، بلکه کنایه از آن است که بدن زن دارای جاذبه جنسی است و بهترین پوشش برای آن، بودن زن در خانه و کمتر ظاهر شدن در برابر نامحرم است.
بنابراین، چه در داستان آدم و حوا و چه در موضوع حجاب، تعبیر قرآن و روایت از بدن زن به «سوءة» و »عورت« دال بر این است که زن از برهنه کردن بدنش دچار ناراحتی و پریشانی و بلکه اضطراب میشود و این نشانه فطری بودن حیا و در نتیجه پوشش و حجاب برای زن است.
از شواهد دیگر فطری بودن صفت حیا در زن، داستان حضرت مریم(س) و حضرت یوسف(علیهالسلام) است. قرآن در قصه حضرت مریم(س)، پس از اینکه میفرماید: مریم به اعجاز الهی، باردار شد و برای اینکه مردم نادان او را به فحشا و بیعفتی متّهم نکنند، از آنان فاصله گرفت تا دور از آنها وضع حمل کند، میفرماید: (یَا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَکُنتُ نَسْیا مَّنسِیّا) (مریم: 23) (مریم آنقدر ناراحت شد که) گفت: ای کاش پیش از این، مرده بودم و بکلی فراموش میشدم! این سخن حاکی از نهایت پریشانی و ناراحتی زنی است که احساس می کند از نظر مردم، حیا و عفتش لکهدار شده است، از اینرو، آرزوی مرگ میکند. این نشان میدهد حیا تمام وجود اوست که با رفتن آن، جانش هم در حال از بین رفتن است و این غیر از فطری بودن حیا، دلیل دیگری ندارد. از این بیان معلوم میشود وقتی حیا در زن فطری باشد، پوشش و حجاب، که لازمه حیاست، نیز فطری خواهد بود؛ زیرا امکان ندارد زنی دارای حیا باشد و آنگاه اجازه دهد نامحرم از نگاه کردن به بدن او لذت ببرد. به عبارت دیگر، ظهور و تبلور حیا در زن، به پوشش مناسب است. در واقع، عامل اصلی گرایش زن به حجاب و پوشش، تأمین یک نیاز درونی و فطری به نام حیا و شرم است.
همچنین قرآن در قصه حضرت یوسف(علیهالسلام) به حرکت فطری زن عزیز مصر اشاره میکند که وقتی خواست از یوسف کام بگیرد، درها را بست (وَ غَلَّقَتِ الاَبْوابَ) (یوسف: 23) تا کسی شاهد او نباشد. امام زینالعابدین(علیهالسلام) میفرماید: در این هنگام، آن زن با پارچهای روی بت خود را پوشاند. یوسف از او پرسید: چرا این کار را کردی؟ گفت از بت حیا میکنم.37 یوسف گفت: تو از بت حیا میکنی، ولی من از خدا حیا نکنم؟ از این موضوع مشخص میشود که حیا امری فطری است؛ زیرا هر زنی به طور فطری و غریزی، چنین احساسی دارد.
همچنین در بعضی روایات آمده است که خداوند حیای زن را نُه برابر حیای مرد قرار داده؛ حضرت امیر(علیهالسلام) فرمود: «خداوند ـ عزّوجل ـ شهوت جنسی را ده قسمت آفرید. نُه قسم آن را در زنان قرار داد و یک قسم آن را در مردان؛ و اگر خداوند ـ عزّوجل در آنها به اندازه شهوت جنسیشان حیا و شرم قرار نمیداد، هر آینه به هر مردی نُه زن آویزان (وابسته) میشد.»38
در روایت دیگری، حیای زن را از این هم
بیشتر میداند. ابو بصیر میگوید: از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم که
میفرمود: «شهوت جنسی زن نود و نُه برابر مرد است، اما خداوند بر او حیا
قرار داده است.» از این دو روایت استفاده میشود که در طبیعت و آفرینش زن،
حیا بیش از مرد قرار داده شده و این از خصایص عَنْ ابی بصیر، قالَ
سَمِعْتُ اَباعَبْدِاللّه (علیهالسلام) یَقولُ: «فُضِّلَتِ الْمَرْأَةُ
عَلَی الرَّجُلِ تِسْعَةً وَ تِسْعینَ مِنَ اللذَّةِ وَ لکِنَّ اللّهَ
اَلْقی عَلَیْها الْحَیاءَ.»39 فطری اوست.
2. دیدگاه زیستشناسی و روانشناسی درباره حیای زن
زیستشناسان
و روانشناسان هم به فطری بودن حیا در زن (و بلکه در جنس ماده) اذعان
دارند. دکتر فخری، فیزیولوژیست مصری، در اینباره میگوید: «اصل و مبدأ
احساس حیا، همان احساس حیوانی جنس ماده در مورد حیاست و به همین جهت
میبینیم نوعا احساس حیا در زنان از مردان قویتر است».40
مودودی نیز پس از شرح مفصّلی درباره اینکه تجاذب جنسی در انسان دایمی است، مینویسد: «در طبع زنان، در مقابل شهوت و جاذبیت جنسی، حیا و احتشام و امتناع نیز به ودیعت نهاده شده است، که در هر زنی کم و بیش وجود دارد. بدون شک، این غریزه امتناع و فرار در جنس ماده حیوانات دیگر نیز ظهور دارد، ولی در جنس ماده انسان بیشتر و شدیدتر است و این شدت به وسیله وضع غریزه حشمت و حیا در روان او، افزون گشته است».41
برخی از روانشناسان معتقدند: حیا با آفرینش زن به هم آمیخته است و تطوّرات جسمی دوران بلوغ، که معمولا با بروز حالت روحی و روانی گوناگونی همراه است، عامل درونی حیا را به نمایش میگذارد. کتاب طبایع زنان درباره وضعیت روحی و روانی پسران و دختران در دوران انتقال از کودکی به نوجوانی (دوران بلوغ) مینویسد: «فرق بین این دو جنس خیلی زیاد است؛ مثلا، دختر در این سن متانت خویش را دارد و در نهایت، رشد و وقار زندگی مینماید، در حالی که پسر سالهای دراز دیگری لازم دارد تا عاقل گردد.»42 سپس در مورد آثار بلوغ در دختران میگوید: «خجالت در او (دختر) زیاد و تأمّلش در حرکات و اطوار خویش فوقالعاده گردیده و میلش به انفراد و تنهایی زیاد خواهد شد.»43
بنابراین، وقتی حیا در زن فطری
باشد، حجاب و پوشش هم، که از آثار و نتایج آن است، فطری خواهد بود.
منتسکیو (C.L.D.S.Montesquieu) میگوید: «تمام ملل جهان در این عقیده
مشترکند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند خودداری کنند.
علتش این است که قوانین طبیعت اینطور حکم کرده است و لازم دانسته زنها
محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند. طبیعت مرد را طوری آفریده که تهوّرش
زیادتر باشد، ولی زن طوری آفریده شده که خودداری و تحمّلش زیادتر باشد.
بنابراین، هرگز نباید تصور کرد افسار گسیختگی زنها بر طبق قوانین طبیعی
است، بلکه افسار گسیختگی بر خلاف قوانین طبیعت میباشد و بر عکس، حجب و
حیا و خودداری مطابق قوانین طبیعت است؛ زیرا طبیعت ما را طوری آفریده که
به نقص خود پیببریم و به همین جهت است که دارای حجب و حیا هستیم؛ زیرا
حجب و حیا همانا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد.»44
3ـ دیدگاه جامعهشناسی درباره حیای زن
بررسی
جامعهشناختی و تاریخی حجاب نیز فطری بودن حیا در زن را به اثبات
میرساند؛ زیرا بنابر گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملتها و
آیینهای جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است؛ هرچند در طول تاریخ،
فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا
تخفیف یافته، ولی هیچگاه به طور کامل از بین نرفته است. مورّخان به ندرت،
از اقوام بدوی، که زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده و یا به صورت برهنه در
اجتماع ظاهر میشدند، یاد میکنند.
دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاریخ و عصر حجر نسبت میدهند. کتاب زن در آینه تاریخ پس از طرح مفصّل علل و عوامل تاریخی حجاب، مینویسد: «با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط میشود و به این دلایل، عقیده عدهای که میگویند مذهب موجد حجاب میباشد صحّت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار مؤثر بوده است».45
نتیجهای که از این مطلب میتوان گرفت این است که گرایش
زنان در طول تاریخ و در خلال فرهنگها و تمدنهای گوناگون، و حتی بعضا
متضاد، به حجاب و پوشش، این حقیقت را به اثبات میرساند که حیا، که تبلور
آن حجاب زن در مقابل نامحرم است، ریشه در فطرت و غرایز زن دارد و به همین
دلیل، یک خصیصه مشترک در بین تمام زنان بوده است.
حیا و سلامت روانی
شکی
نیست که وجود حیا در زن تأثیرات بسیار مثبتی بر روح و روان وی دارد. عفاف
و پوشیدگی همچون سد و حفاظی است که زن در سایه آن از هر ذلّت و تحقیری در
امان میماند. دین اسلام با واجب کردن حجاب، نمیخواهد زن بازیچه دست
شهوتپرستان باشد و ارزش او به میزانی تنزّل کند که تنها وسیلهای برای
اطفای شهوات به حساب آید. اسلام خوشیهای مشروع را برای زن میپسندد و
البته تأمین آن را در سایه حیا و عفت قرار میدهد. عفاف، که ثمره حجاب و
پوشش است، عامل آرامش و سکون انسان و دور ماندن او از عوامل اضطراب و در
نهایت، موجب رضایت وجدان است. چه بسیارند عوامل ناامنی فکری و ذهنی که
عفاف مانع بروز آنهاست. عفاف موجب احساس امنیت و شرف آدمی است و باعث
میشود که آدمی بتواند در طول حیاتش درست فکر کند و نیکو تصمیم بگیرد.
زن به دلیل اینکه عواطف و احساسات قویتری نسبت به مرد دارد، از نظر روانی نفوذپذیرتر از مرد است؛ یعنی بیش از مرد از عوامل بیرونی متأثر می شود. این تأثّر و نفوذپذیری وقتی از یک منبع، یعنی از سوی شوهر باشد، باعث میشود وحدت و یگانگی روانی زن حفظ شود، ولی وقتی زن بدون حجاب در اجتماع مردان نامحرم حاضر میشود، به آسانی تحت تأثیر روانی و عاطفی آنان قرار میگیرد و وحدت روانی او از بین میرود و با از بین رفتن وحدت روانی، دچار اضطراب و آشفتگی میشود.46
در منابع اسلامی، درباره برخی از آثار روانی حجاب و بیحجابی مطالب زیادی وجود دارند؛ مثلا، در آیه 60 سوره «نور» درباره فلسفه حجاب میفرماید: (وَ اَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ)؛ و اگر «زنان» خود را بپوشانند برای آنها (خیر) بهتر است. کلمه «خیر»، که به معنای سود و نفع است، به دلیل اطلاقش، هم شامل نفع مادی میشود و هم نفع معنوی. در آیه 53 سوره احزاب، سود و نفع حجاب مشخصتر بیان شده است: (ذلِکُمْ اَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ) این کار (حفظ حریم بین زن و مرد) برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است. بنابراین، میتوان گفت: طبق این دو آیه، اثر مهم حجاب برای زن، طهارت و پاکی قلبی است که مقدّمهای برای رسیدن به سلامت قلبی (قلب سلیم) است و در روانشناسی، از آن به «سلامت روانی» تعبیر میشود.
همچنین در آیه 30 سوره «نور» درباره تأثیر حفظ عفّت مرد به واسطه نگاه آلوده نکردن به زن میفرماید: (وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ اَزْکی لَهُمْ)؛ و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزهتر است.
در روایات نیز به تأثیر روانی حجاب بر زن اشاره شده است. امام علی(علیهالسلام) در وصیت خود به امام حسن(علیهالسلام) میفرماید: «(زنان را) در پرده حجاب نگاه دار تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا سختگیری در پوشش، عامل سلامت و استواری آنان است.»47
بی تردید سلام افراد جامعه از اهمیّت بسزایی برخوردار است. جوامع بشری بدون رعایت مؤلفههای سلامت و مراعات بهداشت هرگز نمیتوانند استمرار یافته خود را حفظ کنند. بیماریها و ناتوانیها روابط انسانها را مختلف نموده احساس امنیّت و همبستگی را از انسان سلب میسازند. حفظ سلامت جسمانی در جلوگیری از شیوع یا ریشه کن سازی بیماریها تأثیرگذار است.
به گزارش ، بی تردید سلامت افراد جامعه از اهمیّت بسزایی برخوردار است. جوامع بشری بدون رعایت مؤلفههای سلامت و مراعات بهداشت هرگز نمیتوانند استمرار یافته خود را حفظ کنند. بیماریها و ناتوانیها روابط انسانها را مختلف نموده احساس امنیّت و همبستگی را از انسان سلب میسازند. حفظ سلامت جسمانی در جلوگیری از شیوع یا ریشه کن سازی بیماریها تأثیرگذار است، چنانکه رعایت بهداشت روانی افراد، جامعه را قادر میسازد تا از اختلالها و آسیبها دور بماند و از این طیق سلامتی در وضعیت مطلوب بدست آید. بیشک از مهمترین مؤلفههای جامعه آرمانی، شاخص سلامت است. انسان سالم میتواند به سعادت و رستگاری دست یابد اما فرد ناسالم در این زمینه ناتوان به حساب میآید و در انجام وظایف و تکالیف خویش کم نشاط ظاهر میشود. سلامت در بُعد اجتماعی جایگاه مهمتری دارد؛ زیرا که در نگاه اسلام جامعه هویتی مستقل داشته مشخصههای اصلی خود را حمل میکند. اگر اغلب اقشار جامعه از سلامتی برخوردار باشند، میتوان آن جامعه را سالم تلقّی نمود و در نقطه مقابل، در صورت عدم برخورداری افراد از سلامت، اجتماع نیز ناسالم خواهد بود. به بیان دیگر، ارتباط فرد با جامعه در حوزه سلامت، رابطه متقابل میباشد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
پاکیزگی از اخلاق انبیاست.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
خداوند بدن را به هیچ بیماریای گرفتار نساخت، مگر آن هنگام که برایش داوری قرار داد که بدان، درمان شود؛ و برای هر نوع دردی، نوعی درمان است و چارهای و نسخه ای.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
علّت غسل عید و جمعه و غسل های غیر از این ایام بزرگداشتن پروردگار توسط بنده است و همچنین سبب پاکی و پاکیزگی بنده از جمعهای تا جمعه دیگر باشد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
و علّت غسل میت این است که او را غسل میدهند تا پاکیزه شده و از آلودگیها و امراضی که داشته پاک گردد.
حضرت رضا (علیه السلام) در دعاهای گوناگون از خدا سلامتی طلب میکند. ایشان همچنین از خدا میخواهد روح جدّش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در سلامتی نگه دارد.
امام رضا (علیه السلام) خطاب به مأمون فرمود:
ای امیرمؤمنان! جسد همچون زمین پاک است. در صورتی که از حیث آباد کردن و آب دادن مراقبت شود به گونهای که نه آن اندازه آب دهند که غرق شود و نه آن اندازه کم آب باشد که [پژمرده و] خشک گردد، در این حالت، آبادانی آن دوام مییابد و خیزش زیاد میشود و زراعتش نموّ [و برکت] پیدا میکند و اگر درباره ی آن غفلت ورزند، آن زمین، تباه و بی حاصل میگردد و گیاه در آن نمیروید. بدن آدمی نیز همین گونه است یعنی اگر در حدّ اعتدال به آن رسیدگی شود و نیازهایش مرتفع گردد، تندرست و از بیماریها در امان است.
اکنون آنچه را درباره ی برنامه [و تدبیر] فصول سال و ماههای رومی در هر فصل مقرّر است، جداگانه یادآوری میکنیم و آنچه را از غذاها و آشامیدنی هایی که بایسته مینماید از آنها دوری شود و [نیز] کیفیت حفظ سلامتی را از گفتار گذشتگان بیان مینمایم.
امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارشان در دعا به هنگام خروج از منزل چنین نقل میفرماید:
به نام خداوند بخشنده مهربان بیرون آمدم به حول و قوه ی الهی نه به حول و قوه ی خود بلکه به حول و قوه ی توای پروردگار من در حالتی که در معرض نصیب و قسمت تو باشم پس عافیت و سلامت روزی من گردان.
چهار) نظافت
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
نظافت از اخلاق انبیا است.
حضرت رضا (علیه السلام) زمانی که به نیشابور رسید در محلهای به نام فوزا فرود آمد. آن بزرگوار در آنجا توصیه نمود تا حمامی بنا کنند و قناتی حفر نمایند. سپس آن حضرت در آب حوض حمام غسل نمود و در مسجد نماز گزارد و سپس این امر سنّت شد و آن حمام معروف به حمام رضا (علیه السلام) گشت.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
بیماری مؤمن موجب پاک شدن او از گناهان و لغزشها است، و نیز رحمت خداوند بر اوست، و برای کافر موجب عذاب و لعنت بیماری دست از گریبان مؤمن برندارد تا او را از گناهان پاک سازد.
2) فلسفه احکام و خواص خوردنی ها
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
هرگاه مردم گناهانی مرتکب شوند که بی سابقه است، خداوند برای آنها بلاهای جدید پدید میآورد که آن را نمیشناختند.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
علّت غسل عید و جمعه و غسلهای غیر از این ایام بزرگ داشتن پروردگار توسط بنده است و همچنین سبب پاکی و پاکیزگی بنده از جمعهای تا جمعه دیگر باشد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
علّت غسل میّت این است که او را غسل میدهند تا پاکیزه شده از آلودگیها و امراضی که داشته پاک گردد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
بیماری مؤمن موجب پاک شدن او از گناهان و لغزشها است و نیز رحمت خداوند بر اوست، و برای کافر موجب عذاب و لعنت و بیماری دست از گریبان مؤمن برندارد تا او را از گناهان پاک سازد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
مصرف زیاد تخم مرغ و عادت به خوردن مداوم آن موجب افزایش حجم طحال و ایجاد نفخ و باد بر سر معده میشود.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
خوردن مداوم انجیر بدن را فربه و چاق میکند.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
نوشیدن آب سرد پس از غذای گرم و در پی مصرف شیرینی دندانها را فاسد میکند.
امام رضا (علیه السلام) درباره اثر خوردن زیاد گوشت گاو و حیوانات وحشی میفرماید:
مصرف زیاد گوشت حیوانات وحشی و گاو، موجب خشکاندن چشمههای عقل [کاهش عقل و اندیشه] و سردرگمی درک و فهم [ابهام و کندذهنی] و تحجّر ذهنی [دیرفهمی و کاهش درک ذهنی] و فزونی نسیان و فراموشی میگردد.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
انسان با داشتن چهار امر، استطاعت اقدام به عملی را خواهد داشت؛ اینکه مانعی از اقدام به عملی نداشته باشد، بدن او سالم باشد، عضوی که میخواهد کاری انجام دهد نیرومند و سالم باشد و برای انجام عملی که در نظر داشته سبب از جانب پروردگار رسیده زمینه آماده شود.
امام رضا (علیه السلام) در آغاز رساله ذهبیه فرمود:
به فضل خداوند متعال پناه میجویم. امّا بعد، نامهی امیر به من رسید؛ نامهای که در آن از من خواسته بود تا ضرورتهای مورد نیاز در خصوص تجربیات و شنیدههای مورد تأیید در زمینه ی مواد غذایی و نوشیدنیها و به کارگیری داروها و شیوههای درمانی فصد (خون گیری از رگ)، حجامت، حمام، استعمال نوره (داروی نظافت و موبَر)، امور جنسی و غیره در عرصه ی استحکام و سامان بخشی و تنظیم بدن انسان را توضیح دهد و تبیین نموده، به آگاهی او رسانم.
بدان که خداوند عزّوجلّ بندهای را به بیماری مبتلا نمیکند مگر این که یک شیوه ی درمانی (دوا) برایش نهاده و برای هرگروه از بیماری ها، یک طرح و شیوه ی درمانی خاص قرار داده است (به کار بردن کلمه ی تدبیر از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا ساماندهی بدن انسان به سان سامانهی مدیریت کشور است.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
بدان خدایت رحمت کند خدای تبارک و تعالی خوردن و نوشیدنی را مباح نکرده جز برای آن چه در آنست از سود و چیزی را حرام نکرده جز برای زیان و تلف و تباهی که در آنست. هر چه سود بخش و نیروده جسم و تن است، حلال بوده و هر زیان آور و کشنده حرام است؛ چون زهرها، مردار، خون، گوشت خوک، درندههای نیش دار، چنگال داران از پرندهها و آنها که چینه دان ندارند.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
چون گرسنه شوی بخور و زمانی که تشنه شدی بنوش، زمانی که نیاز به قضای حاجت پیدا نمودی قضای حاجت نما، جز برای نیاز جماع نکن و زمانی که نیاز به خواب پیدا کردی بخواب که اینها سبب تندرستی میباشند.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
پرهیز اساس هر دارو است و معده خانه هر درد میباشد. تن را به هر چه عادت کرده وادار و ترک عادت مکن.